ولایت فقیه

مبانی ولایت فقیه

ولایت فقیه

مبانی ولایت فقیه

بررسی دقیقی از انجمن حجتیه (نئـو انجمنی‌های اصلاح‌طلب)

"عماریون"- یکی از نکات مهم درباره ی انجمن حجتیه جذب جوانان با استعداد و درس‌خوان از طریق رابطین و هواداران انجمن در مدارس بود. باید دانست انجمن حجتیه چه پیش و چه پس از انقلاب دارای اعضا و هوادارانی در نهاد آموزش و پرورش بود. به عنوان مثال مدرسه ی علوی که در سال ۱۳۳۵ (هـ.ش) در تهران تاسیس شد یکی از این کانون ها به شمار می رفت. مدرسه ی علوی توسط شیخ علی اصغر کرباسچیان معروف به «علامه» اداره می شد. وی تمایلاتی به انجمن حجتیه داشت. به دلیل جو مذهبی و سنتی مدرسه بسیاری از خانواده های سرشناس و مذهبی شهر فرزندان خود را به این مدرسه می فرستادند. (۱)

"عماریون"- یکی از نکات مهم درباره ی انجمن حجتیه جذب جوانان با استعداد و درس‌خوان از طریق رابطین و هواداران انجمن در مدارس بود. باید دانست انجمن حجتیه چه پیش و چه پس از انقلاب دارای اعضا و هوادارانی در نهاد آموزش و پرورش بود. به عنوان مثال مدرسه ی علوی که در سال ۱۳۳۵ (هـ.ش) در تهران تاسیس شد یکی از این کانون ها به شمار می رفت.

مدرسه ی علوی توسط شیخ علی اصغر کرباسچیان معروف به «علامه» اداره می شد. وی تمایلاتی به انجمن حجتیه داشت. به دلیل جو مذهبی و سنتی مدرسه بسیاری از خانواده های سرشناس و مذهبی شهر فرزندان خود را به این مدرسه می فرستادند. (۱)
«حاج فرج دباغ» معروف به عبدالکریم سروش نیز یکی از همین افراد است. وی در مورد چگونگی جذب خود به این انجمن می گوید: «من سال ششم دبیرستان بودم، در سال ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ در مدرسه ی علوی و من در سنین ۱۸-۱۷ سالگی بودم. انجمن حجتیه از مدرسه علوی عضوگیری کلانی می‌کرد و برخی از هم‌مدرسه‌ایی‌ها و همکلاسی‌های ما که بعداً در عالم سیاست و در جمهوری اسلامی وارد شدند و صاحب مقام‌های بالایی شدند از این‌جا پا به انجمن حجتیه گذاشتند. (۲)

از دیگر این اشخاص، سید هاشم آغاجری است. آغاجری از اعضای فعال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در سال های اخیر به طور کامل ماهیت التقاطی خود را نشان داده نیز زندگی سیاسی خود را با انجمن حجتیه شروع کرد. او در سال ۵۰ با گرایش به سازمان مجاهدین خلق مدنی به عضویت این گروه سیاسی درآمد و در سال ۵۸ در خوزستان دست به تشکیل و راه اندازی کانونی فرهنگی- نظامی به نام فتح زد. و بعد از آن دفتر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را در آبادان راه اندازی کرد. او که آرزوی انقلاب نرم در ایران را در سر داشت چندی پیش گفت: «من دعا می کنم که اگر روزی انقلابی در این کشور اتفاق افتاد، آرام و مخملی باشد.» (۳)

اما در مورد فعالیت انجمن دسته ای اعتقاد دارند که انجمن بعد از سخنرانی معروف امام درباره‌ی انجمن، آنها دیگر فعالیتی نداشته و اعضای آن منزوی شده‌اند. اما عده ای دیگر با توجه به اساسنامه ی انجمن که هدف انجمن را تا ظهور حضرت صاحب (عج) «ثابت و لایتغیر» می داند معتقدند که انجمن هنوز هم در حال فعالیت است اما با شکل و شیوه ای دیگر. در حقیقت حجتیه ای ها متد و مدل کار خود را تغییر داده اند اما محتوا همان محتوا است. چنانچه عماد الدین باقی یکی از اصلاح طلبان فراری در این باره می گوید: «بدیهی است که گروهی با بیش از سی سال سابقه فعالیت گسترده حزبی نمی‌تواند با یک تصمیم یک شبه برای همیشه تعطیل شود و در اشکال دیگری به فعالیت‌های خود ادامه خواهد داد».

البته این عضو تیم گرداننده ی روزنامه های توقیف شده ی سلام، جامعه، نشاط و فتح که در اوایل انقلاب در کتاب «در شناخت حزب قاعدین» به طرد نظریات انجمن حجتیه پرداخته بود، در چند سال اخیر از مواضع گذشته خود تا حدود زیادی عدول کرده و حالا دیگر طرفدار این انجمن شده و می گوید: «اگرچه هیچ یک از خاطرات مندرج در آن کتاب دروغ نبوده و اطلاعات آن بعضا مفید، موثر و منحصر به فرد بود، من صادقانه می گویم که مواضعم درخصوص انجمن حجتیه اشتباه بوده و در آن تجدیدنظر کرده ام. امروز نظراتم به برخی از دیدگاه های انجمن حجتیه (نه همه ی آنها) نزدیک تر از گذشته شده است.» (۴)

عباس سلیمی نمین، تاریخ نگار خوب کشورمان نیز در مصاحبه ای با سایت صدای شیعه درباره انجمن، معتقد است که در قبال این انجمن دو دسته موضع گیری های افراطی و تفریطی انجام شده است:

«بعد از انقلاب ما شاهد دو برخورد افراطی و تفریطی با انجمن بودیم. یک تفکر که تمامی اعضای انجمن را به یک چوب می راند و هیچ تفکیکی میان اعضای آن قائل نبود و براساس همین تفکر غلط، بسیاری از عناصر لایه سوم انجمن که به سادگی می توانستند با انقلاب همراه شوند، طرد شدند. تفکر دیگر که نگاهی خوشبینانه و تفریطی به انجمن داشت، صرف مذهبی بودن این جریان را برای جذب در بدنه انقلاب کافی می دانست و متاسفانه با این سهل انگاری، عناصری از لایه های میانی انجمن که بسیار خطرناک بودند توانستند در برخی پستها و مناصب حساس نفوذ کنند و زیرکانه همان مشی سابق خود را که در تقابل با دیدگاه های حضرت امام (ره) بود، ادامه دهند.»

سلیمی نمین این طور ادامه داد که: «بعضی از عناصر میانی در بدنه نظام نفوذ کردند در حالی که همچنان ارتباط خود را با انجمن حجتیه حفظ کرده بودند. خب این قابل تأمل بود. باید یک مقداری تردید می شد در اینکه یک فردی هم امام(ره) را قبول داشته باشد هم آقای حلبی را. آقای حلبی به امام(ره) اهانت می کرد و تفکری را تبلیغ می کرد که تقابل جدی با خط امام(ره) داشت، حال چطور یک فرد می توانست هم به امام(ره) عشق بورزد و هم مرید آقای حلبی باشد. این خط فاصل خوبی برای شناخت این عناصر بود.»

او حتی نسبت به تعطیلی انجمن نیز معتقد است که: «انجمن حجتیه به هیچ عنوان تعطیل نشد. تضعیف شد ولی تعطیل نشد. آنها ظاهراً بعد از سخنرانی معروف امام(ره) اعلام کردند که فعالیتشان را متوقف کردند اما عملا محافل و ارتباطات خودشان را حفظ کردند. عناصری از آنها هم که در نظام نفوذ کرده بودند همچنان به فعالیت های خود برای تضعیف انقلاب ادامه دادند. عرض کردم که یکی از نهادهای مورد توجه انجمن حجتیه، وزارت خارجه بود. به هرحال سفیر شدن در یک کشور خارجی، امکان سیاسی بسیار بالایی تلقی می شود که برخی از عناصر این جریان به چنین مقاماتی دست پیدا کردند. یا در حوزه های اقتصادی فردی مثل آقای… رئیس دخانیات شد این فرد مسئول شاخه ی اصفهان و درحقیقت نفر چهارم انجمن حجتیه بود. بعداً فساد سیاسی و اقتصادی و ارتباطات این فرد با بیگانگان و ضرباتش به نظام آشکارشد.

به هر حال اینها ارتباط تشکیلاتی و اهداف سازمانی شان را دنبال می کردند و هرگز فعالیت خود را تعطیل نکردند. گروه‌هایی مثل نهضت آزادی هم که به لحاظ سیاسی اشتراکات زیادی با انجمن حجتیه دارند و برخی از عناصر تندرو و به ظاهر ضد حجتیه ای سابق هم به این حلقه های پیوند پیوسته اند.» (۵)

پیش از این، «علی تاجرنیا» نماینده ی سابق مشهد در مجلس ششم نیز در گفتگو با سایت اینترنتی «رویداد» گفت که «انجمن مورد حمایت بخش‌هایی از قدرت قرار دارد. به گفته ی او همین حمایت باعث می‌شود که اشراف وزارت اطلاعات بر انجمن بی‌نتیجه بماند و در فاز قضایی رسیدگی به تخلفات این جریان، متوقف شود.» (۶)

از جمع بندی مطالب عنوان شده و با دقت در مسائل و حوادث این دوره از انتخابات ریاست جمهوری می توان به این نتیجه رسید که انجمن هنوز هم دارای فعالیت های خود به صورت مخفی و پنهانی است. اعلام موضع انجمن حجتیه در خصوص انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ از برخی واقعیت ها پرده برداشت. طبق اخبار حاصله، سران انجمن حجتیه گرد هم آمدند تا برای به مقصد رسیدن کشتی نیمه جان انجمن فکری بکنند. این افراد که تا پیش از این شرکت در هرگونه انتخابات را مغایر افکار و اهداف خود می‌دانستند، نهایتاً تصمیم به حضور در انتخابات گرفتند.

سروش حتی پس از ماجرای فتنه ۸۸ اذعان کرد که بخشی از انجمن حجتیه در درون جنبش سبز نیز وجود دارند: «واقعیت این است که در درون جنبش سبز هم دینداران و هم غیردینداران، هم چپ‌ها و سکولارهای فلسفی و حتی افرادی از انجمن حجتیه وجود دارند و این را نه می‌توان انکار کرد و نه می‌توان مخفی نگاه داشت.»

محتشمی پور نیز در گفتگو با خبرگزاری ایلنا به این موضوع اشاره کرد و گفت: «من به طور مشخص می‌توانم از جریان انجمن حجتیه نام ببرم که پشت سر تمام فتنه‌هایی که رخ داده این انجمن را می‌بینم. این تفکر در دوره فعلی، در قالب برخی بنیادها و تشکل‌ها با عناوین و اسامی دیگر فعال است و در بسیاری مراکز نفوذ دارد و از طریق برخی چهره‌ها و شخصیت‌هایی که در زمان امام اجازه مطرح شدن نیافتند و افکارشان دقیقا مخالف امام است عمل می‌کنند.»

داوود احمدی‌نژاد، دبیر کمیته دائمی پدافند غیرعامل نیز در جلسه جمعیت حامیان ولایت گفت: «اکنون جریانی در حال به وجود آمدن است که با استفاده از انتخابات آینده مجلس سعی در حمله به انقلاب دارد.» احمدی نژاد با بیان اینکه بعضی از اعضای انجمن حجتیه که اکنون به «راه حقیقت» تغییر نام داده اند، جریان فتنه آینده را خلق می کنند اظهار داشت: این جریان در صدد این است که کشور را دچار تزلزل کرده و با افراد مبتذل ارتباط برقرار کند.

خب، تا این‌جا فهمیدیم که انجمن حجتیه بر عکس ادعای گذشته‌ی خود منحل نشده و هنوز هم فعالیت‌های خود را ادامه می‌د‌هد. اما به نظر می‌رسد اعضای جدید این انجمن در برخی سیاست‌های خود تغییر ایجاد کرده‌اند. از همین رو ما از آن‌ها به «نئو انجمنی‌ها» تعبیر می‌کنیم. خصوصیاتی در نئوانجمنی‌ها هست که در انجمنی‌های سنتی وجود نداشت. برای مثال انجمنی‌های سنتی اعتقاد داشتند چون تشکیل حکومت در زمان غیبت وظیفه‌ی ما نیست بنابراین نباید در سیاست دخالت کرد. اما نئوانجمنی‌ها بر خلاف اسلاف خود گویا معتقدند که باید در سیاست و امر حکومت‌مداری ورود پیدا کرد و از این طریق آن را مطابق و متناسب با اهداف انجمن تغییر داد.

نکته‌ی مهم دیگر این است همان‌طور که گفته شد از انتخابات ۸۸ به بعد، طیف نئوانجمنی‌ها در حال نزدیک شدن به طیف اصلاح‌طلبان شکست خورده است. (در این‌جا منظور از اصلاح‌طلبان نه به معنای یک حزب سیاسی بلکه به معنای یک نوع اندیشه و طرز تفکر که در تقابل با اسلام ناب است آمده که شامل احزابی چون مشارکت و مجاهدین و نهضت آزادی و… حتی کارگزاران است.) به خصوص این روزها که اخباری درباره نزدیکی جریان انحرافی به اصلاح‌طلبان منتشر شده و دریافته‌ایم که گویا این دو دسته در حال رسیدن به یک اجماع نانوشته و پنهانی هستند این مسأله نمود بیشتری به خود پیدا کرده است. اما چرا و چگونه است که این دو طیف که علی‌الظاهر دارای اختلافات فکری و عملی زیادی با هم هستند تا این حد به هم نزدیک شده‌اند؟ چه عاملی سبب نزدیکی این دو جریان شده است؟

برای پاسخ به این سؤال خوب است نگاهی به اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی داشته باشیم. در اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی همواره دو جریان به عنوان عامل خطر برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی معرفی می‌شد. امام همواره نسبت به دو جریان مردم را هشدار می‌دادند و خطر آن را برای انقلاب جدی می‌دانستند: جریان «لیبرال‌»ها و جریان «خشکه مقدس‌»ها. لیبرال‌ها همان اصلاح‌طلبان امروزی هستند. و خشکه مقدس‌ها نیز همان انجمنی‌ها. وجه مشترک هر دوی اینها که به تعبیر سیدنا الشهید آوینی، جریان «تجدد» و «تحجر» را تشکیل می‌دهند در یک چیز است: «سکولاریسم». هر دوی این جریان‌ها در صدد سکولاریته کردن جامعه‌ی ایرانی- اسلامی هستند. یکی با شعار این‌که دین در عصر مدرن توانایی بازتولید فرهنگی و سیاسی و در نتیجه نگهداری حکومت و نظام سیاسی را ندارد در صدد به حاشیه راندن دین است و دیگری با این توجیه که نباید دامن دین را با موضوع بی پدر و مادری چون سیاست آلوده کرد. بنابراین واضح است که این دو جریان باید به هم نزدیک شوند و نظام جمهوری اسلامی و اصل اساسی آن یعنی ولایت فقیه را ناکارآمد نشان دهند. ما این جریان جدید را «نئوانجمنی‌های اصلاح‌طلب» نام نهاده‌ایم. و به نظر می‌رسد چنین جریانی در طول تاریخ اسلام و انقلاب سابقه نداشته است. و از همین رو است که بزرگان ما گفته‌اند فتنه‌ی آینده دارای پیچیدگی‌های بیشتری نسبت به قبل است. نئوانجمنی‌های اصلاح‌طلب به خوبی فهمیده‌اند که برای ناکارآمدی و استحاله‌ی از درون انقلاب اسلامی چاره‌ای ندارند جز این‌که وارد سیاست شده و پست‌های کلیدی و مهم کشور را در دست بگیرند.

نئوانجمنی‌های اصلاح‌طلب با برداشت سکولاریته‌ی خود از دین در صدد عرفی کردن و نازل کردن آن در حد تجربه‌ی شخصی هستند. به همین علت است که اساسا قائل به شأن روحانیت و علمای دین در تفسیر و تبیین مبانی و معارفی دینی نیستند. که آنها با این دیدگاه خود را بی نیاز از روحانیت دانسته و معتقدند که می‌توانند تفاسیری شخصی از دین ارائه دهند. نگاه کنید به سخنرانی‌ها و برداشت‌های برخی از لیدرهای این جریان در سال‌های اخیر!

نئوانجمنی‌های اصلاح‌طلب مصداق بارز «اسلام آمریکایی» در اندیشه امام خمینی هستند. آنهایی که در مقابل اسلام ناب قرار گرفته و به جنگ آن آمده‌اند. اسلام آمریکایی یعنی اسلام اباحه‌گری. اسلام بدون دغدغه. و این‌جا است که باید بار دیگر هشدارهای امام خمینی را مرور کنیم. امام خمینی در مورد انجمن حجتیه به ناطق نوری و پرورش، وزیران وقت کشور و آموزش و پرورش می‌فرمایند: «به آنها پست کلیدی ندهید. خطرناکند. وقتی آمدند بین شما تفرقه ایجاد می کنند، تشتت ایجاد می کنند. برادران را به جان هم می اندازند. آنها کار دیگری دارند. دنبال مسأله دیگری هستند. اینها با شاه همکاری می کردند. برایشان مسئله دین مطرح نبوده است».
پی‌نوشت‌ها:

۱- خاطرات علی‌اکبر محتشمی‌‌پور، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ‌اول، ۱۳۷۶، ص ۷۷ تا ۷۹

۲- انجمن خیریه حجتیه، سایت باشگاه اندیشه

۳- از انجمن حجتیه تا افیون خواندن دین، محمدمهدی تهرانی، سایت رجانیوز

۴- روزنامه کیهان، پنج شنبه ۳/۲/۱۳۸۳، ص ۱۴

۵- گذشته و حال آینده انجمن حجتیه، سایت صدای شیعه

۶- بازخوانی پرونده انجمن حجتیه، حسین رضوی، سایت باشگاه اندیشه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد